نمایش دادن همه 3 نتیجه

کتاب اراده به دانستن

۵۰,۰۰۰ تومان
بخشی از کتاب:

از دیربازیکی از امتیازهای سرشت نمای قدرت حاکم، حق زندگی و مرگ بود. بی شک از لحاظ صوری، این حق از  قدرت پدرانهی قدیمی مشتق شده بود که به پدر خانواده ی رومی حق «دراختیارداشتن» زندگی فرزندان اش همچون زندگی بردگان را میداد؛ پدر خانواده به آنان زندگی «داده» بود و می توانست آن را پس بگیرد. حق زندگی و مرگ آن گونه که نظریهپردازان کلاسیک صورت بندی می کردند، شکلی بسیار تخفیف یافته از آن حق بود. دیگر نمی شد تصور کرد که این حق از حاکم تا اتباعاش به گونهای مطلق و بی قیدوشرط اعمال شود. بلکه صرفا درمواردی اعمال می شد که حاکم زندگی اش را درمعرض خطر میدید: نوعی حق پاسخ گویی. اگر حاکم از سوی دشمنانی بیرونی که می خواستند او را سرنگون کنند یا حقوقاش را زیر سوال برند، مورد تهدید قرار می گرفت، قانونا می توانست جنگ کند و از اتباعاش بخواهد که در دفاع از کشور شرکت کنند؛ او بدون آن که «مستقیما مرگ آنان را بخواهد»، قانونا می توانست «زندگی آنان را درمعرض خطر قرار دهد»: در این معنا، حاکم حق «غیرمستقیم» زندگی و مرگ را بر اتباع اش اعمال می کرد. اما اگریکی از اتباع اش علیه او قد علم می کرد و قوانین اش را زیر پا می گذاشت. او میتوانست قدرتی مستقیم بر زندگی او اعمال کند: حاکم تحت عنوان مجازات، او را می کشت. بدین ترتیب حق زندگی و مرگ دیگر امتیازی مطلق نبود: این حق مشروط بود به دفاع از حاکم و بقای او. آیا باید این حق را همچون هابز، انتقال حقی به پادشاه تصور کنیم که هر کسی در وضعیت طبیعی دفاع از زندگی خود به قیمت مرگ دیگران، از آن برخوردار است؟ یا باید آن را حق خاصی بدانیم که با شکل گیری این موجود حقوقی جدید، یعنی حاکم، ظهور می کند؟ درهرحال، حق زندگی و مرگ دراین شکل مدرن و نسبی و محدودش، همچون شکل قدیمی و مطلقاش، حقی نامتقارن است. حاکم حق خود بر زندگی را اعمال نمی کرد، مگر با اعمال حق اش بر کشتن یا ممانعت از کشتن؛ حاکم قدرت اش بر زندگی را نشان نمی داد، مگر با مرگی که می توانست آن را طلب کند.