رمان, رمان ترجمه, مرور کتاب

مروری بر رمان لولیتا اثر ناباکوف

کتاب لولیتا

مترجم: فاطمه علی‌اکبریان

قدرت زبان

ناباکوف به کلمات احترام می‌گذاشت و معتقد بود که زبان مناسب می‌تواند هر ماده‌ای را به سطح هنر ارتقا دهد. در لولیتا، زبان عملاً بر محتوای تکان‌دهنده پیروز می‌شود و به آن سایه‌هایی از زیبایی می‌بخشد که شاید شایسته آن نباشد. لولیتا مملو از موضوعات زشت است، تجاوز جنسی، قتل، پدوفیلی، و… . بااین‌حال، هامبرت هامبرت در بیان داستان خود از جناس، کنایه‌های ادبی و تکرار الگوهای زبانی استفاده می‌کند تا این داستان تاریک را به شکلی مسحورکننده ارائه دهد. به‌این‌ترتیب، هامبرت خوانندگان خود را به همان اندازه که خود لولیتا را اغوا می‌کند، به طور کامل و حیله‌گرانه اغوا می‌کند. کلمات قدرت او هستند و او از آنها برای منحرف‌کردن، گیج کردن و جذابیت استفاده می‌کند. او یک پدوفیل و یک قاتل است، اما دفاع و توضیحات مفصلی برای اعمالش می‌سازد و زبانش او را از قضاوت محافظت می‌کند. دستاورد نهایی ناباکوف ممکن است این باشد که خوانندگان را مجبور می‌کند در جنایات هامبرت شریک باشند. برای کشف داستان واقعی پدوفیلی، تجاوز جنسی و قتل در متن، خوانندگان باید خود را در کلمات هامبرت و معانی سایه‌ای آنها غرق کنند – و بنابراین آنها باید به ذهن هامبرت وارد شوند. با درگیرشدن بسیار نزدیک با حقه‌های زبانی هامبرت، خوانندگان نمی‌توانند او را در فاصلة کافی نگه دارند تا او را به‌عنوان مردی که واقعاً هست ببینند.

ناسازگاری دلخراش فرهنگ اروپایی و آمریکایی

در سراسر لولیتا، تعاملات بین فرهنگ‌های اروپایی و آمریکایی منجر به سوءتفاهم‌ها و درگیری‌های دائمی می‌شود. شارلوت هیز، یک آمریکایی، به پیچیدگی اروپایی هامبرت جذب شده است. او مشتاقانه هامبرت را نه به خاطر شخصیتی که دارد، بلکه به دلیل گذشته پر زرق و برقش میپذیرد. هامبرت چنین احترامی برای شارلوت قائل نیست. او آشکارا سطحی‌نگری و گذرا بودن فرهنگ آمریکایی را به سخره می‌گیرد و شارلوت را چیزی جز یک زن خانه‌دار ساده‌دل نمی‌داند. بااین‌حال، او هر یک از ابتذال‌های لولیتا را می‌ستاید و تمام جزئیات سفر خود به آمریکا را شرح می‌دهد – او از امکانات آزادی در امتداد جاده باز آمریکا لذت می‌برد. اگرچه هامبرت و لولیتا هنگام سفر با هم به نوعی به صلح میرسند، اتحاد آنها به‌وضوح مبتنی بر درک یا پذیرش نیست. لولیتا نمی‌تواند عمق عشقِ هامبرت را که آشکارا به هنر، تاریخ و فرهنگ پیوند می‌زند، درک کند و هامبرت هرگز واقعاً عدم تمایل لولیتا به او را تشخیص نخواهد داد. در نهایت، لولیتا هامبرت را به خاطر یک آمریکایی ترک می‌کند، کسی که او را با فرهنگ بالا یا علاقه‌های بزرگ خسته نمی‌کند.

بیگانگی ناشی از تبعید

هامبرت و لولیتا هر دو تبعیدی هستند، و با بیگانگی از جوامعی که با آن آشنا هستند، خود را در قلمرو اخلاقی مبهمی می‌یابند که به نظر می‌رسد قوانین قدیمی در آن اعمال نمی‌شود. هامبرت تبعید را انتخاب می‌کند و باکمال‌میل از اروپا به آمریکا می‌آید، درحالی‌که لولیتا با مرگ شارلوت مجبور به تبعید می‌شود. او از جامعه آشنای خود جدا می‌شود و با هامبرت به جاده می‌رود. آنها با هم دائماً حرکت می‌کنند و به هیچ مکان ثابتی تعلق ندارند. گردشگرانی که هامبرت و لولیتا در جاده با هم ملاقات می‌کنند به همین ترتیب گذرا هستند و به جای یک مکان خاص، متعلق به یک آمریکای عمومی هستند. در قلمروی باز و ناآشنا، هامبرت و لولیتا مجموعه قوانین خاص خود را تشکیل می‌دهند، جایی که روابط جنسی و خانوادگی عادی دچار پیچ‌خوردگی و فساد می‌شود. هم هامبرت و هم لولیتا آن‌قدر از جامعه عادی جدا شده‌اند که هیچ‌کدام نمی‌توانند به طور کامل تشخیص دهند که اعمالشان چقدر از نظر اخلاقی فاسد است. هامبرت نمی‌تواند هیولاهای خود را ببیند، و لولیتا فقط گاه‌به‌گاه از قربانی بودن خود آگاه است.

اگرچه هامبرت لولیتا را دور می‌کند تا بتوانند آزاد باشند، تبعیدِ آنها در نهایت آنها را به دام می‌اندازد. لولیتا به هامبرت وابسته است؛ زیرا جایی برای رفتن ندارد و اگرچه هامبرت آرزوی ترک آمریکا را با لولیتا دارد، اما در نهایت می‌پذیرد که تا زمان مرگ در آمریکا بماند. اگرچه هر یک از آنها یک تبعید نهایی را سپری می‌کنند، لولیتا به دیک‌شیلر و هامبرت به زندان، واضح است که آنها قبل از هر چیز از خود تبعید شده‌اند، تبعیدی به‌قدری کامل که هرگز نمی‌توانند به مکان‌های اصلی خود در جهان‌های خود بازگردند. تبعید در لولیتا غم‌انگیز و دائمی است.

+ posts

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *